*** افسوس... ***
سلام من به آن کسی که رفت و
بی کسی های عالمی را در دلم کاشت و
بیهودگی ارمغان از او شد...
و چه افسوس خورم یا که نه
او دگر باره نیاید و من این گونه مرا پیش تر از پیش به دل میسوزم !
*** پاسخ عشق ***
من ز خود می پرسم
و تو اینگونه بگو
هر چه در عشق سوال
در جوابم با عشق :
که خداوند یکی
عشق یکی
دلبر و دلداده یکی .
بگذار امشب هم
نقشی از رویایت
همچو شبهای دگر تا سحر گاه رساند دل را !
*** بهار آرزو ***
یک نفس با من بیا تا آرزو
یک سخن از آشنایی ها بگو
در شب یلدا بیا با من بمان
تا ظهور آن بهار آرزو !
*** هیچ ... ***
با که دیگر بعد تو از عاشقی گویم سخن
بعدتو حتی کبوتر با کبوتر اهرمن
لعنت و نفرین حق بر این دل پر مدعا
کاندر آن جز عشق تو از دیگری باشد سخن !
*** چشمانت ***
من نواختن گیتار عشق را ...
از رقص گلبرگ غنچه لبانت و از معصومیت نگاهت آموختم
... من زندگی در حال و امید به آینده را در صدای مهربان تو دیدم وآموختم که چگونه بی بال و پر
پرواز با عشق را !